جیمین فیک زندگی پارت ۲۳#
جیمین فیک زندگی پارت ۲۳#
ات : بزن کنار.
زد کنار، کاملاً جدی. تعجب کرده بودم ولی خیلی نشون ندادم.
ات: خداحافظ.
جیمین: دیگه نمیخوام هیچوقت ببینمت.
ات: منم همینطور. خداحافظ تا ابد.
پیاده شد و با گریه به رفتنش نگاه میکردم که دورتر میشد. ات برای چی بهش فکر میکنی اون که ازت متنفره .
فقط منو به خاطر یه هوس میخواست.
بارون میبارید و من تو بارون خیره به جاده بودم که شاید برگرده و از دلم دربیاره، اما نه.
اینکه خیلی راحت ولم کرد، دلم رو به درد میآورد...
گفتم شاید برگردی از دلِ بارون،
شاید بیای، با اون صدای آروم.
رفتی و گفتی تمومه، ساده.
دل شکستهم هنوز، تنها و کمجون.
بیخیال شدم و تو بارون قدم میزدم.
خیلی خیس شده بودم اما نمیخواستم برم عمارت و میخواستم بیرون باشم. یکم قدم زدم که دیدم یه ایستگاه اتوبوس اون طرف خیابون هست. میخواستم برم اونجا تا به زندگیم فکر کنم و خیس نشم.
وسط جاده بودم که
صدای ترمز ماشین و آژیر آژانس ...
به نظرتون چه اتفاقی افتاد ؟
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید
ات : بزن کنار.
زد کنار، کاملاً جدی. تعجب کرده بودم ولی خیلی نشون ندادم.
ات: خداحافظ.
جیمین: دیگه نمیخوام هیچوقت ببینمت.
ات: منم همینطور. خداحافظ تا ابد.
پیاده شد و با گریه به رفتنش نگاه میکردم که دورتر میشد. ات برای چی بهش فکر میکنی اون که ازت متنفره .
فقط منو به خاطر یه هوس میخواست.
بارون میبارید و من تو بارون خیره به جاده بودم که شاید برگرده و از دلم دربیاره، اما نه.
اینکه خیلی راحت ولم کرد، دلم رو به درد میآورد...
گفتم شاید برگردی از دلِ بارون،
شاید بیای، با اون صدای آروم.
رفتی و گفتی تمومه، ساده.
دل شکستهم هنوز، تنها و کمجون.
بیخیال شدم و تو بارون قدم میزدم.
خیلی خیس شده بودم اما نمیخواستم برم عمارت و میخواستم بیرون باشم. یکم قدم زدم که دیدم یه ایستگاه اتوبوس اون طرف خیابون هست. میخواستم برم اونجا تا به زندگیم فکر کنم و خیس نشم.
وسط جاده بودم که
صدای ترمز ماشین و آژیر آژانس ...
به نظرتون چه اتفاقی افتاد ؟
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید
- ۶.۴k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط